نو بهار آمد و گل سرزده، چون عارض يار
اي گل تازه، مبارك به تو اين تازه بهار
با نگاري چو گل تازه، روان شو به چمن
كه چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار
لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر
كز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار
زلف سنبل، شده از باد بهاري درهم
چشم نرگس، شده از خواب زمستان بيدار
چمن از لالهٔ نو رسته بود، چون رخ دوست
گلبن از غنچهٔ سيراب بود، چون لب يار
روز عيد آمد و هنگام بهار است امروز
بوسه دهاي گل نورسته، كه عيد است و بهار
گل و بلبل، همه در بوس و كنارند ز عشق
گل من، سر مكش از عاشقي و بوس و كنار
گر دل خلق بود خوش، كه بهار آمد و گل
نو بهار مني اي لاله رخ گل رخسار
خلق گيرند ز هم عيدي اگر موقع عيد
جاي عيدي، تو به من بوسه دهاي لاله عذار
مَن نَفَّسَ كُربَۀَ مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللهُ عَنهُ كُرَبَ الدُّنيَا وَ الاخِرَۀ .
پيامبر گرامي اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) فرمودند :
كسي كه غمي از دل مؤمني بردارد خداوند غمهاي دنيا و آخرت او را بر طرف خواهد كرد .
"اللهم الرزقنا توفيق الشهادة في سبيلك تحت راية وليك"
" اللهم الرزقنا توفيق الشهادة في سبيلك تحت راية وليك "
در بصره اميري بود و روزي در باغ خود چشمش به زن باغبان افتاد و آن زن بسيار با عفت و پاكدامن بود.
امير باغيان را براي كاري بيرون فرستاد و به زن گفت: برو درها را ببند.
زن رفت و برگشت و گفت: همه ي درها را بستم غير از يك در كه نمي شود بست.
امير گفت: آن كدام در است؟
زن گفت: دري كه ميان تو و پرورگار توست و با هيچ سعي و تلاشي بسته نمي شود .
امير وقتي اين سخن را شنيد استغفار كرد و به توبه و انابه پرداخت .
حق آنكه بزرگتر است اين است كه او را به خاطر سنش احترام كني و او را به خاطر اينكه برتو در مسلماني پيشي داشته است،بزرگ شماري
امام سجاد (ع)
آن كه بودي يگانه دوران
در تمام جهان خميني بود
آن كه مي زد شجاعتش فرياد
بر سر دشمنان خميني بود
مانده در قلب ما همي يادش
تا ابد جاودان خميني بود
هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد.
امام صادق (ع)
ميخانه اي كه بوي گل ياس ميدهد
باده به اهل ميكده عباس ميدهد
ساقي ما كه كار سقايت به دست اوست
جام ولا به سينه انفاس ميدهد
گر مشك ديده تو ندارد متاع اشك
سقاي اشك باده ي احساس ميدهد
تا تو چه سان گدايي از اين استان كني
او حاجت فقير به مقياس ميدهد
اهميت ذكر
نجات حضرت يونس
يونس از پيامبران بود چون به آن كشتى پر از مردم گريخت قرعه زدند و او در قرعه مغلوب شد و ماهى بلعيدش و او در خور سرزنش بود، پس اگر نه از تسبيح گويان مى بود تا روز قيامت در شكم ماهى مى ماند، پس او را كه بيمار بود به خشكى افكنديم و بر فراز سرش بوته كدو رويانديم و او را بر رسالت صد هزار كس فرستاديم آنها ايمان آوردند و تا زنده بودند برخورداريشان داديم .
ذكر يونسى
شخصى يهودى ، اميرالمؤ منين عليه السلام را راجع به زندانى كه زندانيش را به اطراف زمين گردانيد، مورد سؤ ال قرار داد. پس آنگاه حضرت فرمود: اى يهودى ! زندانى كه زندانيش را به اطراف زمين سير داد عبارت است از ماهى معروفى كه يونس عليه السلام در شكمش محبوس گشته بود تا اين كه يونس عليه السلام در دل تاريكى ها ندا در داد و گفت : لا اله الا انت سبحانك انّى كنت من الظالمين كه در اين هنگام خداوند دعايش را اجابت كرد و به ماهى فرمان داد تا او را از شكم خود بيرون افكند. سپس ماهى وى را بر ساحل دريا انداخت .
نام كتاب داستانهاى عارفانه در آثار (علامه حسن زاده آملى)